پژک صفري
پژک صفري

ما متّهم به حراج نقديم. اتهامي كه بي نياز از هيچ شهادتي به اثبات رسيده است. خرج نقد، نقد زبان بسته، خرج ِ كيلويي يا كيلو كيلوي نقد، شاعر/ نويسنده / منتقد ما را - با آن بضاعت ناچيز از دانش نقادي - منتسب به جا و جايگاه بقّال و بقّالي نموده، چنان كه گويي ادبيات و شعر در ِ دكّاني است و ما ...

هنر ما تحقير و تخريب ديگران است، در نقدي كه عموما" شفاهي و خصوصا" دو نفره است ؛ ديگران ِ دور و بر و دورا دور ما، كه چون ما دستي بر آتش دارند. ما از جايگاه خدا همه ي اين ديگران را به چوب ِ هزار چگونه و چراي بي اساس مي بنديم؛ ادعاي بر زبان نيامده ي تك تك ما اين است : فقط يك شاعر/ نويسنده / منتقد راستين، واقعي و ششدانگ وجود دارد، آن هم ماييم !

اين مصيبت عظما آن جا نازل مي شود كه سليقه، سليقه ي شخصي، جا و جايگاه نقد را مي گيرد. اشراف، شان و شعور و شعار نقد بسي بالاتر از سليقه ي شخصي است. بله اين امكان وجود دارد كه منتقد در نقد خويش اثري را – متني را – به رغم پسند و سليقه ي شخصي بازخواني كند. اين اما با وجود فرض صفت انصاف براي منتقد، محقق و ممكن است. شاعر/ نويسنده / منتقدِ ما اما يك كلاغ، چهل كلاغ، اهل اظهار فضل و فضله ي آسمان و ريسمان است. او لاف را به قاف گزاف مي رساند در ستايش ِ دوستان به نيكي. در نكوهش اغيار اما به هتك و حك و محاكمه. چرا منتقد ما و هر كه به جاي او مي نشيند ( شاعر / نويسنده ) در مواجهه با مؤلف و اثر او، بر طبل مطالبه و طلبكاري مي كوبد؟

اگر منتقد با بي انصافي نقد را جز در فرايند مكالمه با اثر پي گيري كند، گفتماني جز آلوده به كثافت ِ حقد و حقارت و حسد نخواهد داشت. او در اين مَقام و مُقام هيچ كس نيست؛ هيچ كس.

چيستي وچرايي و چگونگي شعر و داستان جز با چون و چرا در چند و چون شعر و داستان محقق نمي شود؛ چون و چراي منطقي و نه تهمت و افترا. كمي - فقط كمي - با هم مهربان تر باشيم ...



0+
Home- Email- RSS