پژک صفري
پژک صفري
ياکريم
بال‌خشک آمد و آمد قمري و نشست روي يکي از شاخه‌هاي چناري که کودک (بهارک‌ام) کشيده بود سمت راست نقاشي‌اش برف مي‌آمد «براش کمي دونه بريزم» من نگفتم از زير درخت هم رد نشدم قمري هم خودش را خالي نکرد و فضله‌ي سفيد و سبز آبکي‌اش از سرشانه تا بالاي خط شکاف پشت پالتوي من هم دراز نشد. من با اين پالتو در جلسه‌ي هيئت رئيسه ...
0+
Home- Email- RSS