پژک صفري
پژک صفري
زنده-گي
او که لاغر بود از من جلو مي‌افتاد او که چاق عقب. من دوباره مي‌رسيدم به او و بعد لاغره به من و همين طور چند بار و چندين بار من از چاقه سبقت گرفتم، لاغره از من و دوباره لاغره مي‌رسيد به من، من به چاقه تا سرانجام سر ِ ساعت 12 ، درست سر ِ ساعت 12 رسيديم به هم من افتادم روي چاقه و در همين حال لاغره روي من؛ يک لحظه و بعد دوباره ...
0+
Home- Email- RSS