مخاطب عام اغلب میگوید: «نویسنده پایان داستان را خراب کرده است!» گاه مخاطب حرفهای هم در لباس او ظاهر میشود، و ارزشگذاری اثر به خوب/ بد اغلب سادهترین، دمدستترین و احمقانهترین کنشی است که از آنها سر میزند؛ در اینجا آنها دچار بدفهمی، کجفهمی و یا نفهمی شدهاند. مضحکترین و در عین حال مشمئزکنندهترین چیز این است که اثر مطابق با انتظار آنها از کار درنیامده است. آنها فراموش میکنند که زندگی در همهی سطوح و ابعادش همیشه و چه بسا اغلب، مطابق با انتظارات آدم پیش نمیرود. نمیفهمند که پایانبندی خلافآمد، که آنها از آن به بد یا ضعیف تعبیر میکنند؛ یک یا سلسلهای از پایانبندیهای متنوع و متکثر را در ذهن سفیدنویسی میکند و ناخواسته آنها را به جریان درون اثر کشانده، در توسعهی مناظر و مراتب بیشمار اثر شرکت میدهد.
مخاطب عام یا باید اثر را آنچنان که هست؛ به بزرگی خودش بپذیرد و درک و فهم کند و یا اگر نمیپذیرد، آن را به کناری نهاده و در دم خفه شود!