پژک صفري
پژک صفري
بازجویی
خانم بازپرس گفت: «آیا متّهم را در بین این افراد می‌بینید؟»
زن نگاه کرد و از پشت شیشه‌ی سیاه، متّهمین را یکی‌یکی از نظر گذراند.
مرد     مرد     مرد      مرد   مرد     مـــــرد     مرد   مرد
«بله، آن یکی.» و با انگشت اشاره نفر چهارم از سمت راست را نشان داد.
خانم بازپرس گفت: «مطمئنّ‌اید؟»
«بله، مطمئنّ‌ام.»
خانم بازپرس گفت: «متشکّرم.» و با نگاه به آجودانِ ایستاده در کنار در، ادامه داد: «متّهم را به اتاق من بیاورید.» و به اتاقش رفت.
مرد را آوردند. خانم بازپرس گفت: « شما ... (نگاه کرد به سیاهه‌ی اعمال خلاف مرد: حمل سلاح گرم و سرد، حمل و مصرف مواد مخدّر، شرب خمر، عربده‌کشی، ضرب و شتم و ... تجاوز به عنف) شما به اتّهام مردی و مردانگی  بازداشتید! اعتراضی ندارید؟»
مرد گفت: «من بی‌گناهم!»
«ببریدش!»
1+
Home- Email- RSS